آناهيتاي مامان و بابا

شيراز

از وقتي كه توي شكمم بودي و من برات سعدي مي خوندم آرزو مي كردم اولين مسافرتت به شيراز باشه تا بتونم شكوه پاسارگاد، تخت جمشيد و نقش رستم، معبد آناهيتا، بوي بهشتي بهارنارنج، عطر گل هاي باغ هاي بهشتي اش، حافظيه، سعدي. اصلا بهت بگم تمام گوشه كناره هاي اين شهر بهشتي. از آسمونش گرفته تا كوه هاي تنگه بلاغه و جاده هاي زيبا و سرسبزش رو ببینی. اين آرزو توي دلم بود تا بالاخره موفق شديم سه چهار روز قبل از تولدت سه تايي عازم اين شهر زيبا بشيم. دل تو دلم نبود مخصوصا كه قرار بود از جاده شهربابك بريم كه اول به پاسارگاد مي رسيد. نمي دونم چرا وقتي وارد مرز استان فارس مي شيم دلم حالي ميشه. انگار گمشده اي رو پيدا كرده باشه. قلبم به تپش ميفته. اين حالت روبر...
17 ارديبهشت 1392

مادر

باید این لحظه رو برات ثبت کنم دختر قدرشناس من. امروز عصر که اومد مهدکودک دنبالت خواب بودی. کیفت رو زودتر بهم دادن. توش نیگاه کردم یه کارت ستال بود که خاله های مهد برای روز مهد با یه متن خیلی قشنگ برای مامانا درست کرده بودن. قسمت جالب اینه که یه طرفش عکسی بود که تو از خودت و من کشیده بودی و به قولی خاله ها کمی دستکاریش کرده بودن تا شکل آدم بشه. زیرشم نوشته بودن: مامان و آناهیتا. وای که انگار دنیا رو بهم داده بودن. وقتی آوردنت بیدار شدی. خودت رو چسپوندی به من و بعد نگام کردی و گفتی :   مامان روزت مبارک . وای خدای من چقدر خوشحال شدم. این جمله برای اولین بار از زبونت می شنیدم. اشکم دراومد. هیچی نگفتم و فقط محکم بغلت کردم. گوله گ...
10 ارديبهشت 1392

تولد سه سالگی آناهیتا - 2

- آناهیتا، تولدت رو توی مهدکودک برگزار کنم؟ - نه توی مهدکودک دوست ندارم . توی خونه. - چرا؟ - توی مهد دوستام کیکم و خراب می کنن... و اینطوری شد که تصمیم گرفتیم تولدت رو با حضور خونواده ها برگزار کنیم ولی متاسفانه بخاطر اتفاق غمناکی که برای یکی از جوونای فامیل پیش اومد نتونستیم جشن رو با خونواده ها داشته باشیم. تو بهونه گیری می کردی که جشن تولد می خوام و از اونجایی که با تمام وجودم احساس می کردم دیگه نمی تونی صبوری کنی برای همین تصمیم گرفتم دوستای خونوادگیمون رو دعوت کنیم تا با هم باشیم و تو هم به مرادت برسی عزیز دلم. دعوت ها صورت گرفت و از قبل هم یکسری وسایل از خاله شادی  مهربون و هنرمند سفارش داده بودم. تم تولدت گل و پروانه بود...
10 ارديبهشت 1392

تولد سه سالگي آناهيتا - 1

سمانه عزيزم، ممنونم بخاطر ايميل زيبايي كه به همراه عكس آناهيتا و گل هاي بهاري و اين متن خوشكل قبل از تولد آناهيتا برام فرستادي: زينب گلم ! مي دونم براي تو  شروع زيباي بهار ، تولد شكوفه سفيد زندگيت ، آناهيتاست . 27 فروردين ، روز آغاز يه دنيا شكوفه و عشق رو بهت تبريك مي گم . تولد سه سالگي  آناهيتا مبارك . الهه و يسناي نازم  و نيروانا و فريباي عزيزم ، ممنونم كه توي وبلاگ جگر گوشه هاتون براي آناهيتا جشن گرفتيد و به يادش بوديد. الهه عزيزم، چقدر خوشحال شدم كه صداي پر از مهر و محبتت رو شب تولد آناهيتا شنيدم. ممنونم از تبريكت بانو. قربون يسنام بشم. به اميد روزي كه در كنار هم باشيم و من صورت ماهش رو غرق بوسه كنم. مم...
9 ارديبهشت 1392

روزهای تولد

دیشب، جشن تولد آناهیتا برگزار شد. ممنونم از تمام دوستای خوبمون که با حضورشون به این جشن شکوه خاصی دادند. ممنونم از شادی  عزیزم که با هنرمندیش جشن آناهیتا رو دو ساله که رنگ و بوی خاصی داده. دوستای خوبم: خاله فریبا و نیروانای نازم  و عمو حامد خاله مهناز و سامان و صبا و عمو محمود خاله آرزو و امیر علی و عمو سامان خاله سمانه و عسل و چه حیف که عمو امیر نبود خاله نجمه و عمو مجتبی که با ستارنوازیشون در انتهای جشن حسابی کیف کردیم خاله پریا و عمو علی خاله مرضیه و سانیا و عمو اکبر خاله افسانه و خاله نجمه و خاله ناهید ممنونم از دایی یاسر مهربون که با وجود خستگی کار و غم توی دلش کنارمون بود و حسابی خونمون رو تزئئین کر...
8 ارديبهشت 1392
1